تجربه نشان داده است که نباید به خاطر فروش، بفروشید. راهبرد سری فروش مهربانی است. اگر خودتان باشید و از راه کانال های گوناگون به مشتری صحبت کنید، و تنها بر رقبای درونی و بیرونی خویش فائق می آید بلکه فرایند فروش برای شما لذت بخش خواهد شد. یادتان باشد مشتری اخ ندارد به او فروخته شود بلکه دوست دارم خودش بخرد.
صرفه جویی در هزینه و سررسید در پروسه فروش حائز نخستینگی است. به آنها روشنگری دهید که میدانید که راز آنها بسیار شلوغ است. همدلی بخشی از مهربانی است. با ترتیب دادن یک مراسم حقیر ناهار در درون و یا بیرون از کمپانی تجربه لذت بخشی را برای مشتریان خود رقم میزنید و از این فرصت برای مذاکره و فروش بهرهگیری میکنید.
یک عدد شکلات یا شیرینی زیاد مؤثرتر از چیزی است که شما انگاشت میکنید. به نگهبانان کارمندان پذیرش و هرکس دیگری که روبرو میشوید یک عدد شکلات تعارف کنید. برای آنها تعطیلات نکوداشتن آرزو میکنید و از آنها بپرسید که آیا میتوانند به شما کمک کنند. این رفتار شما در اکثر مواقع مؤثر خواهد بود آنها اطلاعات افرادی به پیگیری آن هستید در اختیار شما میگذارند حتی اگر نباید این پیشه را اتمام دهند نکته کلیدی این است که با آنها مهربان باشد.
در هنگام حضور در دفتر مشتری، پیش از آنکه انگیزه اصلی حضورتان در جلسه مطرح کنید پیش درآمد سعی کنید چندی نسبت به طرف روبرو شناخت پیدا کنید تصاویر و لوحهای تقدیری که روی بارو است نگاه کنید و برای آغاز گفتمان سؤالاتی در باره آنها بپرسید. اگر یک عکس فامیلی در باره سن بچه ها و علائم آنها سؤال بپرسید. به عنوان سؤال دوم میتوانید از او بپرسید که چه مدت است که با آن کار کارگماری دارد.اگر به تازگی به آن کار روی آوردند از آنها بپرسید که پیش از آن چه کاری مشغول بودهاند. در غیر این چهره از اهداف حرفهای آنها بپرسید.
پاسخ آنها به این سؤال به شما اثر میدهد که چگونه میتوانید به آنها کمک کنید. بعد از آن به مسائل مربوط به شغل و کسب بپردازید و به انگیزه حضور خود را روشنگری دهید.شما با هدیه ای که دیتا ایم و سؤالاتی که پرسیده مهربانی و محبت خود را نشانه داده اید.این موارد به مشتری پرتو میدهد که شما واقعاً هدف دارید به وی کمک کنید. بر بنیاد اطلاعاتی که از مشتری به دست آوردهاید میتوانید به مشتری نشانه دهید که چگونه میتوانید به وی کمک کنید.در این حالت تقسیم زیادی از احساسات منفی را که مشتری ممکن است داشته باشد از بین بردهاید. این پیشه باعث میشود که شما از دیگر مشتریان جدا باشید این به ساخته شدن برند شخصی شما کمک میکند.
بحث زود اثناء درباره قیمت، فروش را نابود می کند
برایان تریسی (نویسنده در زمینه های فروش،مدیریت کارساز و استراتژی)
فروش حضوری
روابط انسان دوستانه و محبت آمیز را بعد از فروش نیز ادامه دهید ادامه این شغل رغبت بیشتری به شما میبخشد. این پیشه فرصت های بیشتری برای شما برپایی میکند و داد و ستدها بعدی را به تعقیب دارد همچنین مایه میشود که شهرت زیاد نکویی در بین مشتریان به دست آورید.
قدر زمان را بدانیم؛ “زمان” دارایی تجدید ناپذیر است. به اشتباه گفتهاند “وقت طلاست” زر را میشود مجدد به دست آورد، ولی زمان از دست رفته به هیچگونه به دست نمیآید. فقط ۸۶۴۰۰ ثانیه برای یک روز وقت داریم. اهالی متوسط اغلب ثانیه های خود را به طریق های غیر بهرهور و ناموثر به بطالت میگذرانند. اهالی موفق، سررسید خویش را به شکلی مؤثر مدیریت میکنند آنها آگاهانه از زبانشان کاربرد میکنند و توازن بین شغل و زندگی عادی را رعایت میکنند.
یک بیانیه مأموریت شخصی داشته باشید که بیان ای در مورد هدف و علت وجودی سازمان شرکت و شخص میباشد. این بیانیه میبایست راهبری برای فعالیت های سازمان بیان اهداف کلی آن ارائه راه و راهنمایی برای تصمیم گیری باشد. انسانهای کامیاب بیانیه مأموریت خویش را روی میزشان دارند:” من باید بهرهورترین کارها را در اسرع وقت انجام دهم”. شما هم مأموریت را برای خود داشته باشید، چه چیزی از خودتان میخواهید؟ چه چیزی برای شما ارزش است؟ آن را با خط درشت بنویسید و بر روی میز کارتان بچسبانید الی به تابلوی در دانشمند تبدیل شود.
چند دقیقه در روز را صرف نخستینگی بندی کنید. بدون نخستینگی بندی نمیتوان کارآمد و مؤثر عملکرد. متخصصان پیشنهاد میکنند که ۵ دقیقه در سرانجام روز را بنشینیم و پنج یا شش اولویت فردای خویش را مشخص کنیم. اهالی کامیاب وقت و انرژی خود را صرف امور غیر مهم نمیکنند.
حرفهای دنبال کنید. بسیاری از مردم خوب حرف میزنند ولی خروجی خاصی ندارند و وقت عمل که میشود بازندهاند. ولی اهالی کامیاب آنچه میگویند سپریدن میدهیم، سپریدن میدهند حتی اگر ایده نبوغ آمیزی نداشته باشند. آنها به خود ایمان دارند و ناکامی شان به معنای شکست شان نیست.
از احسان های گذشته برای خلق آینده استفاده کنید. گیتی پر از تکنولوژی های پرزرق و برقی است که میتوانند به راحتی بشر را در خود غلبه کنند ولی انسانهای موفق از ابزارهای مدرن برای تعمیر ارتباطات خویش سهم میبرند و همزمان بهترین های قدیم را نیز با خود حفظ میکند اما موفقیتشان را صرف حیات در گذشته ها نمیکند.
دنبال رو نباشید. دسترنج سایرین نمیتواند مایه مباهات ما شود. هرچند استیو جابز یک بار در مصاحبه ای که سال ۱۹۹۶ انجام عدل گفت که “ما از سرقت ایده های بزرگ بانکی نداریم”، ولی مقصود او تقلید و کپی برداری کورکورانه نیست، منظور الگوبرداری آگاهانه است. تقلید کورکورانه هرچند شدنی است ما را به جلو قبل ببرد، اما به طور حتم، مهار سرنوشت از دستانمان خارج خواهد شد.
در مقابل ناملایمات و استجابت های منفی پوست ستبر باشید. جیمز راین هارت کارآفرین موفقی است که ۲۷ بار از سوی سرمایهگذاران پذیرش منفی شنیده است و به طور حتم افراد زیادی را در گوشه ها-کناره ها خویش میشناسید که بیش از اینها دست رد به سینه آنها خورده است. بعد پوست کلفت باشید و سرسخت، و همیشه به خودتان باور داشته باشید ولی افراد کامیاب هر چه اغلب خطر رد شدن را به جان میخرند و امکان موفقیتشان هم به همین واسطه اغلب میشود. ترس از” نه شنیدن ” بیش از خویش رد شدن خواستههایمان، ما را عقب نگه میدارد. آغوش خویش را مفتوح کنید و از اینکه چیزی بخواهید، نترسید. زندگی یعنی چند آری درخشان و تقابل و تعامل مثبت با بی آمار پذیرش منفی.
به دیگران اعتماد بدهید؛ شخصیت شان را بزرگداشت بنهید و کاری کنید که احساس اهمیت و منش کنند. به رسمیت شناخته شدن، یکتا از نیازهای بشر است. اما اغلب ما روی خواستههای شخصی و مسائل خودمان متمرکز هستیم و از بیچارگی دیگران غافلیم. افراد کامیاب ، سایرین را به رسمیت میشناسند، به آنها بزرگداشت مینهند و در راه کامیابی مشوق آنها هستند که نتیجهی آن هم افزایی و خشنودی دوجانبه است.
برای عالی بودن سعی کنید. فلسفهی کلی و رویکرد کسان موفق و محبوب به موفقیت را میتوان در قالب کلمات زیر خلاصه کرد:
متعهد میشوم بیشتر بیاموزم
تا اینکه بتوانم بیشتر خدمت کنند
تا بتوانم بیشتر بسازند
تا بتوانم بیشتر کسب کنم
تا بتوانم بیشتر حفظ کنم
تا بتوانم اغلب شکرگزار باشم و اغلب به دیگران ببخشم
جدی باشید: تصمیم بگیرید تمام راه را برای رسیدن به اوج در سلسله و پیشه خویش بپیمایید.
مهارتی را که در آن نیرو مانور محدودی دارید شناسایی و آن را تقویت کنید (قدرت یک زنجیر به اندازه توان ناتوان ترین حلقه آن است)
دور و بر کسان مثبت و موفق بگردید، الی کمال اخ در شما اثر کند و از کسان منفی، عیب جو و غرغرو اجتناب کنید.
بسیار مراقب سلامتی خویش باشید. از قدیم گفتهاند عقل سالم در تن سالم.
خود را به عنوان یکی از برترین های رشتهی خود تجسم کنید (تو آنی که میاندیشی)
مدام با خود گفتگوی مثبت داشته باشید. نظیر؛ من خودم را دوست دارم و من بهترین هستم، من میتوانم انجامش دهم، من عاشق کارم هستم.
هر روز اقدامی مثبت برای رسیدن به اهداف خویش اتمام دهید. جریان ساز باشید نه صرفاً واکنشی.
در جایی خواندم که نوشته بود اگر در هر هفته فقط یک درصد بهرهوری خویش را نسبت به هفتهی گذشته ارتقا دهید، در فرجام سال کمینه ۵۰ درصد بهرهوریتان را افزایش دیتا اید. انگار کنید هفتهای یک درصد شغل سختی نیست، پس بیایید با هم سعی کنیم. نه تنها آرزوی خوب شدن را داشته باشیم، ولی برای آن کوشش نکنیم.
مسئولیتپذیر باشید. شیوهی تصادف فروشندگان حرفهای در مواجهه با موقعیت های سخت با دیگر فروشنده ها تفاوت دارد. کلید اصلی این تفاوت در سؤالی است که آنها از خود میپرسند. فروشندگانی که از مسئولیت دوری میکنند چنین سؤال هایی مطرح میکنند:
پس کی مدیریت، مشکلات خدمات ما را حل میکند؟
چرا سهمیه ما هنوز بهاندازهی سابق است، درحالیکه رکود اقتصادی مشخص شده است؟
چه هنگام بازاریابی ما متوجه میشود که چه کاری باید انجام دهد؟
چرا مشتریان ما متوجه نمیشوند که محصول ما ارزش بهتر و پایدارتری دارد؟
کی تعلیم پسندیده برای ما ارائه میشود؟
تکنیک ویژه و اصول بازاریابی حضوری |
چه کسی آن کمپین ترویجی مضحک را ارائه کرده است؟
کی مشتریان دست از این همه خواستهی خود بر میدارند؟